سایت مرتبط
اوقات شرعی
روزشمارغدیر
تفسير نمونه
سوره بقره آيه 174-176
( 0 Votes )
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 13 مرداد 1392 06:28
- نوشته شده توسط اپراتور Sahand-Kavir.Com
آيه و ترجمه
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكتَبِ وَ يَشترُونَ بِهِ ثمَناً قَلِيلاً أُولَئك مَا يَأْكلُونَ فى بُطونِهِمْ إِلا النَّارَ وَ لا يُكلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ لا يُزَكيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(174)
أُولَئك الَّذِينَ اشترَوُا الضلَلَةَ بِالْهُدَى وَ الْعَذَاب بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصبرَهُمْ عَلى النَّارِ(175)
ذَلِك بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكتَب بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فى الْكِتَبِ لَفِى شِقَاقِ بَعِيدٍ(176)
ترجمه :
174 كسانى كه كتمان مى كنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده و آنرا به بهاى كمى مى فروشند، آنها جز آتش چيزى نمى خورند (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مى آورند در حقيقت آتش سوزانى است ) و خداوند روز قيامت با آنها سخن نمى گويد، و آنها را پاكيزه نمى كند، و براى آنها عذاب دردناكى است .
175 اينها همانها هستند كه گمراهى را با هدايت ، و عذاب را با آمرزش مبادله كرده اندراستى چقدر در برابر عذاب خداوند بياعتنا و خونسردند!
176 اينها بخاطر آن است كه خداوند كتاب (آسمانى ) را به حق (و تؤ ام با نشانه ها و دلائل روشن ) نازل كرده ، و آنها كه در آن اختلاف مى كنند (و با كتمان و تحريف اختلاف به وجود آورند) در شكاف (و پراكندگى ) عميقى قرار دارند.
شان نزول
به اتفاق همه مفسران آيات فوق در مورد اهل كتاب نازل شده است ، و به گفته بسيارى مخصوصا به علماى يهود نظر دارد كه پيش از ظهور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) صفات و نشانه هاى او را مطابق آنچه در كتب خود يافته بودند براى مردم بازگو مى كردند، ولى پس از ظهور پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و مشاهده گرايش مردم به او ترسيدند كه اگر همان روش سابق را ادامه دهند منافع آنها به خاطر بيفتد و هدايا و مهمانى هائى كه براى آنها ترتيب مى دادند از دست برود! لذا اوصاف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را كه در تورات نازل شده بود كتمان كردند، آيات فوق نازل شد و سخت آنها را نكوهش كرد.
تفسير:
باز هم نكوهش از كتمان حق اين آيات تاءكيدى است بر آنچه در آيه 159 در زمينه كتمان حق گذشت گرچه روى سخن به علماى يهود است ولى چنانكه بارها يادآورى كرده ايم مفهوم آيات در هيچ مورد اختصاص به شاءن نزول ندارد، در حقيقت شاءن نزولها وسيله اى هستند براى بيان احكام كلى و عمومى كه خود يكى از مصداقهاى آن محسوب مى شوند.
بنابر اين تمام كسانى كه احكام خدا و حقائق مورد نياز مردم را از آنها كتمان كنند و به خاطر كسب مقام و يا به دست آوردن ثروتى مرتكب اين خيانت بزرگ شوند بايد بدانند كه حقيقت گرانبهائى را به بهاى ناچيزى فروخته اند زيرا حقپوشى اگر با تمام دنيا مبادله شود باز مرتكب شونده آن ضرر و زيان كرده است !
در آيه نخست مى گويد: كسانى كه كتمان مى كنند كتابى را كه خدا نازل كرده و آنرا به بهاى كمى مى فروشند آنها در حقيقت جز آتش چيزى نمى خورند))! (ان الذين يكتمون ما انزل الله من الكتاب و يشترون به ثمنا قليلا اولئك ما ياكلون فى بطونهم الا النار).
آرى هدايا و اموالى را كه از اين راه تحصيل مى كنند آتشهاى سوزانى است كه در درون وجود آنان وارد مى شود.
اين تعبير ضمنا مساءله تجسم اعمال را در آخرت بار ديگر روشن مى سازد و نشان مى دهد اموال حرامى كه از اين طريق به دست مى آيد در واقع آتشى است كه در دل آنها وارد مى شود كه در رستاخيز به شكل واقعى خود مجسم خواهد شد.
سپس به يك مجازات مهم معنوى آنها كه از مجازات مادى بسيار دردناكتر است پرداخته مى گويد: ((خداوند روز قيامت با آنها سخن نمى گويد، و آنان را پاكيزه نمى كند، و عذاب دردناكى در انتظارشان است ))! (و لا يكلمهم الله يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم ).
در آيه 77 سوره آل عمران نيز نظير همين مجازات دردناك براى كسانى كه عهد الهى و سوگندهاى خود را به خاطر منافع ناچيزى زير پا مى گذارند آمده است ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة و لا يكلمهم الله و لا ينظر اليهم يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم ، طبق اين آيه خدا با اينگونه اشخاص پيمانشكن در روز قيامت سخن نمى گويد، و به آنها نظر لطف نمى كند، و آنها را پاك نمى سازد و عذاب دردناك براى آنها است .
از اين آيه و آيه مورد بحث استفاده مى شود كه يكى از بزرگترين مواهب الهى در جهان ديگر اين است كه خدا با مردم با ايمان از طريق لطف سخن مى گويد، يعنى همان مقامى را كه پيامبران الهى در اين جهان داشتند و از لذت گفتگوى با پروردگار بهره مند مى شدند مؤ منان نيز در آن جهان به آن مفتخر مى شوند، چه لذتى از اين برتر؟
بعلاوه خدا نظر لطف به آنها مى كند و با آب عفو و رحمتش آنها را مى شويد و پاك و پاكيزه مى كند چه نعمتى از اين بالاتر؟
بديهى است سخن گفتن خداوند با بندگان مفهومش اين نيست كه خدا زبان دارد و جسم است بلكه او با قدرت بيپايانش امواج صوتى را در فضا مى آفريند به گونه اى كه قابل درك و شنيدن باشد (همانگونه كه در وادى طور با موسى سخن گفت ) و يا از طريق الهام و با زبان دل با بندگان خاصش سخن مى گويد.
به هر حال اين لطف بزرگ پروردگار و اين لذت بينظير معنوى براى بندگان پاكدلى است كه زبان حقگو دارند و مردم را به حقائق آشنا مى كنند، بر سر پيمان خود ايستاده اند و حق طلبى را هرگز فداى منافع مادى نمى كنند.
در اينجا سوالى پيش مى آيد كه از پارهاى از آيات قرآن استفاده مى شود كه خدا در قيامت با بعضى از مجرمان و كافران نيز سخن مى گويد، مانند قال اخسؤ ا فيها و لا تكلمون : ((برويد و گم شويد در آتش دوزخ و ديگر با من سخن مگوئيد)) (آيه 108 مؤ منون ).
اين سخن را خداوند به گنهكارانى مى گويد كه درخواست خلاصى از آتش دوزخ مى كنند، و مى گويند: (( خداوندا ما را از آن خارج كن و اگر بار ديگر باز گشتيم ستمگريم )).
در سوره ((جاثيه )) آيه 30 و 31 نيز نظير اين گفتگو از سوى خداوند با مجرمان مشاهده مى شود.
پاسخ اين است كه منظور از سخن گفتن در آيات مورد بحث سخن از روى لطف و احترام و محبت خاص است ،نه سخنى كه به عنوان بى مهرى و تحقير و طرد و مجازات باشد كه اين خود يكى از دردناكترين كيفرها است .
اين نكته نيز چندان احتياج به توضيح ندارد كه معنى جمله آن را به بهاى كمى نفروشيد اين نيست كه كتمان حق در برابر بهاى گزاف بيمانع است بلكه منظور اين است هر بهاى مادى در برابر كتمان حق گرفته شود ناچيز و بى ارزش است هر چند تمام دنيا باشد!.
آيه بعد وضع اين گروه را مشخصتر مى سازد و نتيجه كارشان را در اين معامله زيانبار چنين بازگو مى كند: ((اينها كسانى هستند كه گمراهى را با هدايت و عذاب را با آمرزش مبادله كرده اند)) (اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى و العذاب بالمغفرة ).
و به اين ترتيب از دو سو گرفتار زيان خسران شده اند: از يكسو رها كردن هدايت و بر گزيدن ضلالت در برابر آن ، و از سوى ديگر از دست دادن رحمت و آمرزش خدا و جايگزين ساختن عذاب دردناك الهى بجاى آن ، و اين معامله اى است كه هيچ انسان عاقلى به سراغ آن نمى رود.
لذا در پايان آيه اضافه مى كند راستى عجيب است كه چقدر در برابر آتش خشم و غضب خدا جسور و خونسردند ؟! (فما اصبرهم على النار).
آخرين آيه مورد بحث مى گويد: اين تهديدها و وعده هاى عذاب كه براى كتمان كنندگان حق بيان شده است به خاطر اين است كه خداوند كتاب آسمانى قرآن را به حق و توام با دلائل روشن نازل كرده تا جاى هيچگونه شبهه و ابهامى براى كسى باقى نماند (ذلك بان الله نزل الكتاب بالحق ).
با اينحال گروهى به خاطر حفظ منافع كثيف خويش دست به توجيه و تحريف مى زنند و در كتاب آسمانى اختلافها به وجود مى آورند تا به اصطلاح آب را گل آلود كنند و از آن ماهى گيرند.
((چنين كسانى كه اختلاف در كتاب آسمانى مى كنند بسيار از حقيقت دورند)) (و ان الذين اختلفوا فى الكتاب لفى شقاق بعيد).
كلمه ((شقاق )) در اصل به معنى شكاف و جدائى است اين تعبير شايد اشاره به اين باشد كه ايمان و تقوا و افشا كردن حق رمز وحدت و اتحاد در جامعه انسانى است ، اما خيانت و كتمان حقائق موجب پراكندگى و جدائى و شكاف است نه شكاف سطحى كه آن را بتوان ناديده گرفت بلكه جدائى و شكاف عميق !
سوره بقره آيه 172-173
( 0 Votes )
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 13 مرداد 1392 06:22
- نوشته شده توسط اپراتور Sahand-Kavir.Com
آيه و ترجمه
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كلُوا مِن طيِّبَتِ مَا رَزَقْنَكُمْ وَ اشكُرُوا للَّهِ إِن كنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ(172)
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِ اللَّهِ فَمَنِ اضطرَّ غَيرَ بَاغٍ وَ لا عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(173)
ترجمه :
172 اى افراد با ايمان از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد اگر او را پرستش مى كنيد.
173 - خداوند تنها (گوشت ) مردار و خون و گوشت خوك ، و آنچه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است (ولى ) آن كس كه مجبور شود (در موقع ضرورت براى حفظ جان خود از آن بخورد در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد گناهى بر او نيست ، خداوند بخشنده و مهربان است .
تفسير:
طيبات و خبائث
از آنجا كه قرآن در مورد انحرافات ريشه دار از روش تاءكيد و تكرار در لباسهاى مختلف استفاده مى كند، در اين آيات بار ديگر به مساءله تحريم بى دليل پاره اى از غذاهاى حلال و سالم در عصر جاهليت به وسيله مشركان باز مى گردد، منتهى روى سخن را در اينجا به مؤ منان مى كند در حالى كه در آيات گذشته روى سخن به همه مردم بود.
مى فرمايد: ((اى افراد با ايمان از نعمتهاى پاكيزه كه به شما روزى دادهايم بخوريد)) (يا ايها الذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم ).
((و شكر خدا را بجا آوريد اگر او را مى پرستيد)) (و اشكروا لله ان كنتم اياه تعبدون ).
اين نعمتهاى پاك و حلال كه ممنوعيتى ندارد و موافق طبع و فطرت سالم انسانى است براى شما آفريده شده است چرا از آن استفاده نكنيد؟!.
اينها به شما نيروئى ميبخشد تا بتوانيد وظائف خود را انجام دهيد بعلاوه شما را به ياد شكر پروردگار و پرستش او مى اندازد.
مقايسه اين آيه با آيه يا ايها الناس كلوا مما فى الارض (آيه 168 همين سوره ) و ملاحظه تفاوتهاى اين دو با هم ، دو نكته لطيف را به ما مى فهماند:
در اينجا مى گويد من طيبات ما رزقناكم (از غذاهاى پاكى كه به شما روزى داديم ...) در حالى كه در آنجا مى گفت : مما فى الارض (از آنچه در زمين است ) اين تفاوت گويا اشاره به اين است كه نعمتهاى پاكيزه در اصل براى افراد با ايمان آفريده شده است ، و افراد بيايمان به بركت آنها روزى مى خورند، همانند آبى كه باغبان براى گلها در جويها جارى مى سازد ولى خارها و علف هرزه ها نيز از آن بهره مى گيرند!
ديگر اينكه به مردم عادى مى گويد بخوريد و پيروى گامهاى شيطان نكنيد، ولى به مؤ منان در آيه مورد بحث مى گويد: بخوريد و شكر خدا را بجا آريد يعنى تنها به عدم سوء استفاده از اين نعمتها قناعت نمى كند، بلكه حسن استفاده را نيز شرط مى شمرد.
در حقيقت از مردم عادى تنها انتظار ميرود كه گناه نكنند ولى از افراد با ايمان انتظار دارد كه اين نعمتها را در بهترين راه مصرف كنند.
ضمنا ممكن است تكرار سفارش در مورد استفاده از غذاهاى پاك كه در آيات متعدد عنوان شده براى بعضى سؤ الانگيز باشد اما اگر كمى به تاريخ زمان جاهليت و آداب و رسوم خرافى آنها توجه كنيم و بدانيم كه آنها چگونه بدون دليل نعمتهاى حلال را بر خود ممنوع مى ساختند و اين عادت به طورى در آنها نفوذ كرده بود كه همچون وحى آسمانى تلقى مى شد و گاه آن را صريحا به خدا نسبت مى دادند، نكته اين تاءكيد روشن مى شود، قرآن مى خواهد اين افكار خرافى را از اين طريق به كلى از مغز آنها بيرون كند.
بعلاوه تكيه روى عنوان ((طيب )) همگان را متوجه اين دستور اسلامى مى كند كه از غذاهاى ناپاك ، از گوشتهائى همچون گوشت مردار و درندگان و حشرات ، و از مسكرات كه به شدت در ميان مردم آن زمان رواج داشت بپرهيزند.
در جلد ششم تفسير نمونه صفحه 149 به بعد در زمينه استفاده مؤ منان از روزيهاى پاك و زينتهاى معقول ( ذيل آيه 32 اعراف ) بحث مشروحى داريم .
آيه بعد براى روشن ساختن غذاهاى حرام و ممنوع و قطع كردن هر گونه بهانه چنين مى گويد خداوند تنها گوشت مردار، خون ، گوشت خوك ، و گوشت هر حيوانى را كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آن گفته شود تحريم كرده است (انما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهل به لغير الله ).
و به اين ترتيب سه قسمت از گوشتهاى حرام به اضافه خون كه ، بيش از همه مورد ابتلاى مردم آن محيط بوده است در اينجا ذكر مى كند كه بعضى پليدى ظاهرى دارند و بر كسى مخفى نيست ، مانند مردار، خون و گوشت خوك ، و بعضى پليدى معنوى دارند مانند قربانيهائى كه براى بتها مى كردند.
انحصارى كه از آيه با كلمه انما استفاده مى شود به اصطلاح حصر اضافى است ، يعنى منظور بيان تمام محرمات نيست ، بلكه هدف نفى بدعتهائى است كه آنها در مورد قسمتى از گوشتهاى حلال داشتند، و به تعبير ديگر آنها قسمتى از گوشتهاى پاكيزه و حلال را طبق خرافات و موهوماتى بر خود تحريم مى كردند، اما در عوض به هنگام كمبود غذا از گوشت آلوده مردار يا خوك و يا خون استفاده مى كردند! قرآن به آنها اعلام مى كند كه اينها براى شما حرام است نه آنها (و اين است معنى ((حصر اضافى ))).
و از آنجا كه گاه ضرورتهائى پيش مى آيد كه انسان براى حفظ جان خويش مجبور به استفاده از بعضى از غذاهاى حرام مى شود قرآن در ذيل آيه آن را استثنا كرده و مى گويد: ولى كسى كه مجبور شود (براى نجات جان خويش از مرگ ) از آنها بخورد گناهى بر او نيست ، به شرط اينكه ستمگر و متجاوز نباشد))! (فمن اضطر غير باغ و لا عاد فلا اثم عليه ).
به اين ترتيب براى اينكه اضطرار بهانه و دستاويزى براى زياده روى در خوردن غذاهاى حرام نشود با دو كلمه ((غير باغ )) و ((لاعاد)) گوشزد مى كند كه اين اجازه تنها براى كسانى است كه خواهان لذت از خوردن اين محرمات نباشند، و از مقدار لازم كه براى نجات از مرگ ضرورى است تجاوز نكنند، (باغ و عاد در اصل باغى و عادى بوده ، باغى از ماده ((بغى )) به معنى طلب كردن است ، و در اينجا منظور طلب كردن لذت است و ((عادى )) به معنى متجاوز مى باشد، يعنى متجاوز از حد ضرورت ).
تفسير ديگرى براى جمله ((غير باغ و لاعاد)) ذكر شده است كه با معنى اول تضادى ندارد، و ممكن است هر دو با هم در مفهوم آيه جمع باشند و آن اين است كه : با توجه به اينكه يكى از معانى بغى ظلم و ستم است ، منظور اين است كه اجازه خوردن گوشتهاى حرام مخصوص كسانى است كه سفر آنها سفر ستم و گناه نباشد (بايد توجه داشت كه اضطرار و اجبار معمولا در سفرهائى نظير سفرهاى آن زمان حاصل مى شد كه قافله ها در بيابان مى ماندند و يا راه را گم مى كردند) .
بنابر اين اگر سفر، سفر گناه باشد گرچه آنها ناچارند براى حفظ جان خود از غذاى حرام بخورند ولى گناهش در نامه عملشان نوشته خواهد شد، و به تعبير ديگر اين ستمگران براى حفظ جان خود واجب است به حكم عقل از اين گوشتها بخورند اما اين وجوب از مسئوليت آنها چيزى نمى كاهد، چرا كه در مسير غلط چنين اجبارى را پيدا كرده اند.
رواياتى كه مى گويد اين آيه درباره كسانى است كه در راه قيام بر ضد امام مسلمين گام ننهند نيز اشاره به همين حقيقت است ، چنانكه در احكام نماز مسافر نيز وارد شده كه حكم نماز شكسته تنها براى مسافرانى است كه سفر آنها سفر حرام نباشد و لذا در ضمن روايات به جمله ((غير باغ و لاعاد)) براى هر دو حكم ، استدلال فرموده اند (حكم نماز مسافر و حكم ضرورت خوردن گوشتهاى حرام ).
و در پايان آيه مى فرمايد: ((خداوند غفور و رحيم است )) (ان الله غفور رحيم ).
همان خداوندى كه اين گوشتها را تحريم كرده با رحمت خاصش در موارد ضرورت شديد اجازه استفاده از آن را داده است .
نكته ها
1- فلسفه تحريم گوشتهاى حرام
بدون شك غذاهائى كه در آيه فوق تحريم شده همچون سائر محرمات الهى فلسفه خاصى دارد و با توجه كامل به وضع جسم و جان انسان با تمام ويژگيهايش تشريع شده است ، در روايات اسلامى نيز زيانهاى هر يك مشروحا آمده ، و پيشرفتهاى علمى بشر پرده از روى آن برداشته است .
مثلا در كتاب كافى پيرامون گوشت مردار از امام صادق (عليه السلام ) چنين مى خوانيم : اما الميتة فانه لم ينل منها احد الاضعف بدنه ، و ذهبت قوته و انقطع نسله و لا يموت آكل الميتة الا فجاة : امام بعد از ذكر مقدمهاى در مورد اينكه تمام اين احكام به خاطر مصالح بشر است مى فرمايد:((اما مردار را هيچكس از آن نمى خورد مگر اينكه بدنش ضعيف و رنجور مى شود، نيروى او را مى كاهد، و نسل را قطع مى كند، و آن كس كه به اين كار ادامه دهد با سكته و مرگ ناگهانى از دنيا ميرود))!.
اين مفاسد ممكن است به خاطر آن باشد كه دستگاه گوارش نمى تواند از مردار خون سالم و زنده بسازد، بعلاوه مردار كانونى است از انواع ميكربها، اسلام علاوه بر اينكه خوردن گوشت مردار را تحريم كرده ، آن را نجس هم دانسته تا مسلمانان كاملا از آن دورى كنند.
دومين چيزى كه در آيه تحريم شده خون است (والدم ) خونخوارى هم زيان جسمى دارد و هم اثر سوء اخلاقى ، چرا كه خون از يكسو ماده كاملا آماده اى است براى پرورش انواع ميكربها.
تمام ميكربهائى كه وارد بدن انسان مى شوند به خون حمله مى كنند، و آن را مركز فعاليت خويش قرار مى دهند، به همين دليل گلبولهاى سفيد كه پاسداران و سربازان كشور تن انسانند همواره در منطقه خون پاسدارى مى كنند تا ميكربها به اين سنگر حساس كه با تمام مناطق بدن ارتباط نزديك دارد راه پيدا نكنند.
مخصوصا هنگامى كه خون از جريان مى افتد و به اصطلاح مى ميرد، گلبولهاى سفيد از بين مى روند و به همين دليل مى كربها كه ميدان را خالى از حريف مى بينند به سرعت زاد و ولد كرده گسترش مى يابند، بنا بر اين اگر گفته شود خون به هنگامى كه از جريان مى افتد آلودهترين اجزاى بدن انسان و حيوان است گزاف گفته نشده .
از سوى ديگر امروز در علم غذاشناسى ثابت شده كه غذاها از طريق تاثير در غده ها و ايجاد هورمونها در روحيات و اخلاق انسان اثر مى گذارند، از قديم نيز تاءثير خونخوارى در قساوت و سنگدلى به تجربه رسيده ، و حتى ضرب المثل شده است ، و لذا در حديثى مى خوانيم : ((آنها كه خون مى خورند آنچنان سنگدل مى شوند كه حتى ممكن است دست به قتل پدر و مادر و فرزند خود بزنند))!
سومين چيزى كه در آيه تحريم شده خوردن گوشت ((خوك )) است (و لحم الخنزير).
خوك حتى نزد اروپائيان كه بيشتر گوشت آن را مى خورند سمبل بى غيرتى است ، و حيوانى است كثيف ، خوك در امور جنسى فوق العاده بيتفاوت و لا ابالى است و علاوه بر تاءثير غذا در روحيات كه از نظر علم ثابت است ، تاءثير اين غذا در خصوص لااباليگرى در مسائل جنسى مشهود است .
در شريعت حضرت موسى (عليه السلام ) حرمت گوشت خوك نيز اعلام شده است ، و در اناجيل گناهكاران به خوك تشبيه شده اند، و در ضمن داستانها مظهر شيطان خوك معرفى شده است .
جاى تعجب است كه بعضى با چشم خود مى بينند از يكسو خوراك خوك نوعا از كثافات و گاهى از فضولات خودش است و از سوى ديگر براى همه روشن شده كه گوشت اين حيوان پليد داراى دو نوع انگل خطرناك بنام كرم ((تريشين )) و يكنوع ((كرم كدو)) است باز هم در استفاده از گوشت آن اصرار مى ورزند.
تنها كرم ((تريشين )) كافى است كه در يكماه 15 هزار تخمريزى كند و در انسان سبب پيدايش امراض گوناگونى مانند كم خونى ، سرگيجه ، تبهاى مخصوص اسهال ، دردهاى رماتيسمى ، كشش اعصاب ، خارش داخل بدن ، تراكم پيه ها، كوفتگى و خستگى ، سختى عمل جويدن و بلعيدن غذا و تنفس و غيره گردد.
در يك كيلو گوشت خوك ممكن است 400 ميليون نوزاد كرم تريشين باشد و شايد همين امور سبب شد كه چند سال قبل در قسمتى از كشور روسيه خوردن گوشت خوك ممنوع اعلام شد.
آرى آئينى كه دستوراتش به مرور زمان جلوه تازهاى پيدا مى كند آئين خدا، آئين اسلام است .
بعضى مى گويند با وسائل امروز ميتوان تمام اين انگلها را كشت و گوشت خوك را از آنها پاك نمود، ولى به فرض كه با وسائل بهداشتى با پختن گوشت خوك در حرارت زياد انگلهاى مزبور بكلى از ميان بروند باز زيان گوشت خوك قابل انكار نيست ، زيرا طبق اصل مسلمى كه اشاره شد گوشت هر حيوانى حاوى صفات آن حيوان است و از طريق غده ها و تراوش آنها (هورمونها) در اخلاق كسانى كه از آن تغذيه مى كنند اثر مى گذارد، و به اين ترتيب خوردن گوشت خوك مى تواند صفت بيبند و بارى جنسى و بى اعتنائى به مسائل ناموسى را كه از خصائص بارز نر اين حيوان است به خورنده آن منتقل كند.
و شايد يكى از علل بيبند و بارى شديد جنسى كه در كشورهاى غربى حكومت مى كند همان تغذيه از گوشت اين حيوان آلوده باشد.
چهارمين چيزى كه تحريم شده ، گوشتهائى است كه نام غير خدا هنگام ذبح بر آن برده شود (و ما اهل به لغير الله ).
از جمله گوشتهائى كه در اين آيه از خوردن آنها نهى شده گوشت حيواناتى است كه مثل زمان جاهليت به نام غير خدا (بتها) ذبح شود.
آيا بردن نام خدا يا غير خدا، هنگام ذبح ، از نظر بهداشتى در گوشت حيوان اثر مى گذارد؟!
در پاسخ بايد گفت نبايد فراموش كرد كه لازم نيست نام خدا و غير خدا در ماهيت گوشت از نظر بهداشتى اثرى بگذارد، زيرا محرمات در اسلام روى جهات مختلفى است ، گاهى تحريم چيزى بخاطر بهداشت و حفظ جسم است ، و گاهى بخاطر تهذيب روح و زمانى بخاطر حفظ نظام اجتماع ، و تحريم گوشتهائى كه به نام بتها ذبح مى شود در حقيقت جنبه معنوى و اخلاقى و تربيتى دارد آنها انسان را از خدا دور مى كند، و اثر روانى و تربيتى نامطلوبى دارد، چرا كه از سنتهاى شرك و بت پرستى است و تجديد كننده خاطره آنها.
2- تكرار و تاءكيد
تحريم موضوعات چهارگانه فوق در چهار سوره از قرآن ذكر شده است كه دو مورد از آن در مكه (انعام 145 و نحل 115) و دو مورد آن در مدينه نازل شده است (بقره 173 كه آيه مورد بحث است و مائده 3).
چنين به نظر مى رسد كه نخستين بار اوائل بعثت بود كه تحريم اين گوشتهاى حرام اعلام شد، و دومين بار اواخر اقامت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در مكه ، و سومين بار در اوائل هجرت در مدينه و بالاخره چهارمين بار در اواخر عمر پيامبر در سوره مائده كه از آخرين سوره قرآن است بيان شده .
اين طرز نزول آيات كه بى سابقه يا كم سابقه است ، به خاطر اهميت اين موضوع و خطرات جسمى و روحى فراوان آن است و نيز به خاطر آلودگى زياد مردم آن روز به آن بوده است .
3- استفاده از خون براى تزريق
شايد نياز به توضيح نداشته باشد كه منظور از تحريم خون در آيه فوق تحريم خوردن آن است ، بنابر اين استفاده هاى معقول ديگر مانند تزريق خون براى نجات جان مجروحان و بيماران و مانند آن هيچ اشكالى ندارد، حتى دليلى بر تحريم خريد و فروش خون در اين موارد در دست نيست ، چرا كه استفاده اى است عقلائى و مشروع و مورد نياز عمومى .
سوره بقره آيه 170-171
( 0 Votes )
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 13 مرداد 1392 06:18
- نوشته شده توسط اپراتور Sahand-Kavir.Com
آيه و ترجمه
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ كانَ ءَابَاؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ(170)
وَ مَثَلُ الَّذِينَ كفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِى يَنْعِقُ بمَا لا يَسمَعُ إِلا دُعَاءً وَ نِدَاءً صمُّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ(171)
ترجمه :
170 و هنگامى كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد، مى گويند: بلكه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروى مى نمائيم ، آيا نه اين است كه پدران آنها چيزى نمى فهميدند و هدايت نيافتند؟!سوره بقره آيه 168-169
( 0 Votes )
- توضیحات
- منتشر شده در شنبه, 12 مرداد 1392 07:26
- نوشته شده توسط اپراتور Sahand-Kavir.Com
آيه و ترجمه
يَأَيُّهَا النَّاس كلُوا مِمَّا فى الاَرْضِ حَلَلاً طيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطوَتِ الشيْطنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ(168)
إِنَّمَا يَأْمُرُكُم بِالسوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَن تَقُولُوا عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(169)
ترجمه :
168 اى مردم از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد، چه اينكه او دشمن آشكار شما است
169 او شما را فقط به بديها و انحرافات فرمان مى دهد (و نيز دستور مى دهد) آنچه را كه نمى دانيد به خدا نسبت دهيد.سوره بقره آيه 165-167
( 0 Votes )
- توضیحات
- منتشر شده در شنبه, 12 مرداد 1392 06:27
- نوشته شده توسط اپراتور Sahand-Kavir.Com
آيه و ترجمه
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَاداً يحِبُّونهُمْ كَحُب اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَشدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَاب أَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شدِيدُ الْعَذَابِ(165)
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَاب وَ تَقَطعَت بِهِمُ الاَسبَاب (166)
وَ قَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِك يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَلَهُمْ حَسرَتٍ عَلَيهِمْ وَ مَا هُم بِخَرِجِينَ مِنَ النَّارِ(167)منوی اصلی
پایگاه مراجع تقلید
-
امام خمینی (ره)
- آیت الله خامنه ای
- آیت الله تبریزی
- آیت الله سیستانی
-
آیت الله شاهرودی
- آیت الله مکارم شیرازی
- آیت الله فاضل لنکرانی
- آيت الله صافي گلپايگاني
- آيت الله بهجت
- آيت الله نوري همداني
- آيت الله محمد علي گرامي
- آيت الله ابوالقاسم خوئي
- آيت الله جعفر سبحاني
- آيت الله مظاهري اصفهاني
- آيت الله عبداله جوادي آملي
- آيت الله زنجاني
- آيت الله علوي گرگاني
- آيت الله روحاني
- آيت الله وحيد خراساني
- آيت الله ملكوتي
- آيت الله اراكي